hope
11/01/2011
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است…
(ا.شاملو)
عاشق این شعرم و به امید آن روز
اول صبح کلی لذت بردم…..سپاس
یادآوری باارزشی بود. قفل در ساری خیلی به کار نمیآید. بارها در ماشین و خانه باز مانده و هیچ اتفاقی نیفتاده است. یا من شانس داشتم و اقا دزده خواب مانده بوده.
…و من آن روز را انتظار می کشم…
شاد باشی
حق نگه دار
حالا اگر اون روز نیومد چی؟ باید چی کار کنیم؟
اینجوری که تو می گی، برای اوندنش لحظه شماری کنیم یا اینکه ببینیم کِی نمیاد ؟
چرا این روزامون اینطوری نیست ؟ومقصر کیه ؟
اگه جواب این سئوال رو پیدا کنیم شاید روزهایی
کد در تصور شاملو رو برای خودمون بوجود بیاریم …
شاید…
آره . بهار میاد بلاخره . میاد من مطمئنم
همه اش انتظار، انتظار، انتظار… همش امیدواری بی دلیل برای روز خوبی که هیچ وقت نمیاد، هیچ وقت!
حداقلش اینه که میشه از خوندن این شعر زیبا لذت برد
درود
شفیعی کدکنی معتقد است این شعر از شعرهای متوسط شاملو است اما من بسیار دوستش دارم و از همه بیشتر شعر «در آستانه» را که فوق العاده است.
لذت لحظه ای که تدوام هم نداشته باشه و امیدواری بی دلیل بده چه اهمیتی داره؟
کار دیگه ای که نمی تونیم انجام بدیم، می تونیم؟
سوار خواهد آمد. سرائي رفت و رو کن
کلوچه بر سبد نه، شرا ب در سبو کن
ز شستشوي باران، صفاي گل فزون تر
کنار چشمه بنشين، نشاط و شستشو کن
جليقه زري را ز جامدان برآور
گرش رسيده زخمي، به چيرگي رفو کن
ز پول زرد به گردن ببند طوقي اما
به سيم تو نيارزد، قياس با گلو کن
به هفت رنگ شايان، يکي پري بياراي
ز چارقد نمايان، دو زلف از دو سو کن
ز گوشه خموشي، سهتار کهنه بر کش
سرودي گر تواني، به پرده جستجو کن
چه بود آن ترانه؟ بله، به يادم آمد
ترانه ز دستم گلي بگير و بو کن
سکوت سهمگين را از اين سرا بتاران
بخوان، برقص، آري، بخند و هاي و هو کن
سوار چون در آيد در آستان خانه
گلي بچين و با دل نثار پاي او کن
سوار در سرايت شبي به روز آرد
دهت به هرچه فرمان، سر از ادب فرو کن
سحر که حکم قاضي رود به سنگسارت
نماز عاشقي را به خون دل وضو کن
چقدر اين شعر رو دوست دارم .منو بردي به خاطرات اوايل بيست سالگيو…………
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
یعنی میاد همچین روزی…